محل تبلیغات شما



پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) در سال 260 هجرى قمرى، حضرت امام زمان (عج الله تعالی فرجه و الشریف) به امامت رسیدند.

با تمام سفارشات و وصایای امام (علیه السلام) نسبت به امامت فرزندشان حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه و الشریف) جعفر کذاب ادعای امامت کرد.

در اینجا به دو مورد از ظاهر شدن حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه و الشریف) بر جعفر بن کذاب اشاره می شود: محمّد بن صالح می‌ گويد پس از شهادت امام حسن عسکری (عليه السّلام) هنگامى كه جعفر كذّاب در امر ميراث منازعه مى ‏كرد، صاحب اّمان از موضع نا معلومى در برابر جعفر درآمد و فرمود: اى جعفر، براى چه متعرّض حقوق ما مى ‏شوى؟ جعفر متحيّر و مبهوت شد سپس وى از ديدگانش نهان گرديد بعد از آن جعفر در ميان مردم به طلب او درآمد امّا وى را نديد و چون مادر امام حسن- جدّه آن حضرت- درگذشت گفته بود كه در همان سرا دفن شود و جعفر با آنها به منازعه برخاست و گفت: اين سراى من است و كسى در آن دفن نمى ‏شود، آن حضرت بيرون آمد و فرمود: اى جعفر، آيا اين سراى تو است؟ سپس از ديدگانش نهان گرديد و دیگر آن حضرت را نديد. (1)

 

شروع دوران غیبت

بعد از نماز خواندن حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه و الشریف) بر پیکر پدر و رد کردن ادعای کذب جعفر را از نظرها پنهان شدند. از این زمان بود که دوران غیبت اولیه حضرت آغاز شد که به غیبت صغری معروف است.

به سندی که از امام صادق (علیه اسلام) به دست شیعیان رسیده است حضرت دوران غیبت امام زمان (عج الله تعالی فرجه و الشریف) را به دو قسمت تقسیم کردند و فرموند:صاحب الامر دو غيبت دارد يكى از آنها به طول مي‌ انجامد تا جايى كه بعضى مي ­گويند او مرده است و برخى مى ‏گويند كشته شده و عده ‏اى مي­ گويند رفته است تا آنجا كه جز قليلى از يارانش كسى بر اعتقاد به وجود و ظهور وى باقى نمى‏ ماند. هيچ كس نه اولاد او و نه ديگران جز خداوندى كه ظهور او به دست وى است از مكان او اطلاع ندارند.» (2)

دوران غیبت صغری از سال260 هجری قمری آغاز شد آن چنان که مورخین نقل کرده اند تا سال 329 هجری قمری ادامه داشت.

ناگفته نماند که پیشتر از این ائمه هدی (عليهم السّلام) هر کدام به نحوی مردم را برای دوران ظهور آماده کرده بودند. همچنان که مسعودی روایتی به نقل از امام هادی (علیه السلام) در اثبات الوصیه آورده است:

موقعى كه امر امامت به امام حسن عسكرى (عليه السّلام) واگذار شد؛ آن حضرت با شيعيان خصوصى خود و غير آنان از پشت پرده صحبت مي­كرد.(3)

علت چنین رفتاری از امام حسن عسكرى (عليه السّلام) و پدر بزرگوارشان فراهم کردن مقدمه غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه و الشریف) بود تا گروه شيعيان با اين موضوع مأنوس شوند و منكر غائب شدن امام نشوند و مردم نیز به پنهان بودن امام عادت كنند.

در روایتی دیگر آمده است: در سال 260 هجری قمری امام حسن عسكرى (عليه السّلام) به شيعيانش فرمود: ما به شما امر كرديم كه انگشترى را به دست راست خود كنيد و اين به خاطر آن بود كه ما در ميان شما حضور داشتيم و اينك به شما امر مى‏كنيم كه انگشترى را [مانند اهل سنّت‏] به دست چپ خود كنيد؛ زيرا از ديدگان شما پنهان خواهيم شد. [و غيبت صغرى و سپس كبرى شروع خواهد گشت‏] تا زمانى كه خداوند امر ما و شما را عيان فرمايد و قطعا اين بهترين دليل بر دوستى ما اهل بيت از جانب شما خواهد بود. پس همه حاضران در مجلس انگشترهاى خود را از دست راست درآوردند و به چپ كردند.(4)

غیبت صغری امام عصر تا سال 329 هجری قمری ادامه داشت و حضرت در این ایام به واسطه نواب خاصه خود با مردم در ارتباط بود. اما خفقان ی آن زمان مقدمات غیبت کبری را رقم زد.

کلینی علت شروع غیبت کبری را درکافی اینگونه آورده است: بنى فرات قبيله ‏اى هستند شيعه مذهب بيشتر آنها به مقام وزارت رسيدند. يكى از آنها ابو الفتح جعفر بن فرات است كه وزير مقتدر هجدهمين خليفه عباسى بود و پس از مقتدر وزير محمد ابن جعفر شد. گفته‏اند همين پيشامد از موجبات غيبت‏ كبرى‏ شد كه در سال 329 قمری اتفاق افتاد.»(5)

 

حکمت و چرایی غیبت

بعد از سیصد و اندی سال حضور یازده معصوم که از جانب خداوند برای هدایت بشری آمدند، غیبت آخرین رشته از این حلقه وصل الهی بی شک حکمتی دارد که آن هم از لسان ائمه معصومین مورد وثوق می باشد.

در این باب علامه مجلسی در بحارالانوار دلائل غیبت را در روایات مختلف چنین آورده است:

1. ترور

در كمال الدين از زراره روايت نموده كه حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: آن جوان را قبل از قيامش غيبتى خواهد بود. عرض كردم: براى چه؟ فرمود: مى ترسد كشته شود.(6)

 البته این ترس با عدم اراده خداوند به ظهور آن حضرت توأم است و گرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در راه خدا بیم ندارد و در حدیثی دیگر با همین مضمون در كمال الدين از زرارة بن اعين روايت مي كند كه گفت: از حضرت امام صادق (عليه السّلام) شنيدم مي فرمودند: آن جوان پيش از آنكه قيام كند غيبت مي كند. عرض كردم: براى چه غيبت مي كند؟ فرمود: مي ترسد و در اين وقت اشاره به شكم و گردن‏ خود نمود.(7)

2. نبودن بیعتی بر عهده حضرت

دلیل دیگری که در روایات برای غیبت حضرت بدان اشاره شده این است که حضرت نمی خواهند تا پیش از ظهور بیعت هیچ کس بر گردنشان باشد.

از حسن بن فضال از پدرش حضرت امام رضا (عليه السّلام) روايت مي كند كه فرمود: گویى شيعيان را به هنگامى كه چهارمین از فرزندان مرا از دست مي دهند؛ مى ‏بينم كه دشت و دمن را می گردند و او را نمی یابند. عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه چرا چنين مى‏شود؟ فرمود: براى اينكه امام آنها از نظرشان غائب مي گردد. عرض كردم: چرا غائب مى‏شود؟ فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام كرد، بيعت هيچ كس در گردن وى نباشد.(8)

3. غربال شدن شیعیان

یکی دیگر از دلایل غیبت امام عصر، قرار گرفتن مردم در معرض ابتلا و آزمایش الهی است تا غربال شوند و همچون طلای ناب شیعیان واقعی باقی بمانند.

در روایتی عبد اللَّه بن أبى یعفور از حضرت امام صادق (عليه السّلام) نقل می کند که از آن حضرت شنیده است که مى ‏فرماید: واى بر سرکشان عرب از شرّى که در پیش است، عرض کردم: فدایت گردم از عرب چه تعداد با قائم همراه‏ هستند؟ فرمود: تعداد اندکى، پس عرض کردم: به خدا قسم از عرب کسانى که این امر را وصف مى‏ کنند (قائل به این امر باشند) بسى فراوانند، پس آن حضرت فرمود: ناگزیر مردم باید مورد آزمایش و امتحان قرار گیرند و غربال معنوى شوند که در این صورت بیشتر نخاله از غربال خارج مى‏ گردند.(9)

از جابر جعفی روایت می کند که گفت: به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض كردم: فرج شما كى خواهد بود؟ فرمود: هيهات، هيهات، فرج ما تحقق نمی پذیرد مگر اين كه شما آزمایش شوید، باز هم آزمایش شوید، باز هم آزمایش شوید. اين را سه بار فرمود تا آنجا که آلودگی برطرف شود و پاکی بماند.(10)

 

نواب اربعه حضرت صاحب الامر (عج الله تعالی فرجه الشریف)

در طول دوران 69 ساله یا 74 ساله غیبت صغری، چهار تن از بزرگان شیعه عهده دار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر (عج الله تعالی فرجه و الشریف) بودند که نام آنها بدین قرار است:

1. ابو عمرو، عثمان بن سعید: که از سن یازده سالگی در حضور ائمه قبلی (علیهم السلام) مشغول خدمت بوده است و از اصحاب مورد اعتماد امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) محسوب می شوند. عثمان بن سعيد را عسكرى نيز گويند، زيرا وى از قريه عسكر» سامره بوده است و او را سمّان» هم مي گويند زيرا به خاطر پنهان داشتن منصب سفارتى كه از جانب امام زمان (عج) داشت، روغن فروشى مي­ كرد. رسم وى چنين بود كه شيعيان اموالى را كه براى امام حسن عسكرى (عليه السّلام) مى ‏آوردند به وى مي ­دادند و او از ترس آنها را ميان خيك روغن پنهان نموده و بدين گونه به خانه امام مي ­رسانيد. وی در سالهای267 -260 هجری قمری منصب نیابت امام زمان (عج) را عهده دار بود.(11)

2. ابوجعفر محمد بن عثمان: وی فرزند نائب اول امام عصر (عج) است که در سالهای 305 - 267 هجری قمری عهده دار منصب نیابت خاص بود.(12)

چون محمّد بن عثمان مسافر راه آخرت شد منصب نیابت حضرت به حسین بن روح واگذار شد.

3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی: نیابت بعد از محمد بن عثمان به حسین بن روح واگذار شد و در وثاقت این فرد نزد محمد به عثمان همین بس که در روایتی که از ابوالحسن علی بن بلال آمده این است که می فرمود: محمد بن ‏عثمان (رضى اللَّه عنه) ده نفر وكيل در بغداد داشت كه ابو القاسم حسين بن روح (رضى اللَّه عنه) هم در ميان آنها بود و همه آنها از حسين بن روح به وى نزديكتر بود.(13)

این عالم بزرگوار از سال 305 هجری قمری تا 326 هجری قمری یعنی حدود بیست و یک سال نیابت امام عصر (عج) را عهده دار بود.

 4. ابوالحسن علی بن محمد سیمری: وی حدود سه سال یعنی از سال 326 تا سال 329 هجری قمری به عنوان نایب خاص امام (عج) به انجام وظیفه مشغول بود.

هنگامی که رحلت أبى الحسن السّمرى نزديك شد جمعى از شيعيان چون در أيّام مرض الموت آن مؤمن بر سر بالینش حاضرشدند و گفتند: كه يا أبا الحسن به كه وصيّت نيابت حضرت صاحب اّمان (عج الله تعالی فرجه و الشریف) واقع خواهد شد و نائب آن حضرت بعد از شما كه خواهد بود؟ علی بن محمد گفت: در این باب اجازه ای ندارم و نمي­توانم كه أحدى را بدون اذن آن حضرت نائب قرار دهم. يقينا آن امام جنّ و بشر در اين أمر خواهد بود و آن بر شما بيّن و ظاهر خواهد شد.(14)

بنابراين غيبت تامه همان است كه بعد از درگذشت سيمرى به وقوع پيوست و همچنان ادامه دارد.

بعد از شروع غیبت کبری و اتمام نیابت نواب خاصه حضرت، شيخ صدوق در كتاب اكمال و شيخ طوسى در كتاب غيبت؛ و طبرسى در احتجاج به سندهاى صحيح از حضرت صاحب امان (عج الله تعالی فرجه و الشریف) نقل مي ­كنند كه در جواب سؤالهاى اسحاق بن يعقوب نوشتند: و اما حوادث و اتفاقاتى كه رخ مي ­دهد به راويان حديث ما رجوع كنيد كه آنان از جانب من بر شما حجت‏ هستند و من حجت خدا هستم؛ فارجعوا الى‏ رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة اللّه. (15)

نواب خاص دوره غیبت صغری در غیاب امام به انجام برخی وظایف مشغول بودند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: آنها زدودن شک و حیرت مردم درباره تولد امام زمان (عج)، حفظ امام از خطراتی که او را تهدید می کند از راه پنهان داشتن مکان او، پاسخگویی به پرسشهای فقهی و اعتقادی مردم، مبارزه با مدعیان دروغین نیابت، آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری، کمک به نیازمندان و توزیع وجوه شرعی.

 

وظایف شیعیان در دوران غیبت

پر واضح است که شیعیان در زمان غیبت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه و الشریف) همان وظایفی را دارند که در زمان حضور امام معصوم دارند و باید دید که ائمه معصومین (عليهم السّلام) در وقایع و اتفاقات مختلف به اصحاب و یاران خود چه فرموده اند، پس شیعیان نیز همان را اطاعت کنند. در این باب علامه مجلسی به نقل از نعمانی می گوید:

نگاه كنيد به شيوه ائمه و دستورى كه به ما داده ‏اند و رسمى كه داشته‏ اند و ببينيد چگونه در پيش آمدها صبر مي كردند و خود و شيعيان را از خطرها حفظ مي نمودند و منتظر فرج بودند و مي گفتند آنها كه در اين خصوص شتاب مي كنند به هلاكت مي رسند و گمراه مي گردند و آنها كه آرزوى (توأم با شتاب) دارند؛ دروغ مي گويند. ببينيد كه چطور از كسانى كه تسليم حوادث و گوش به فرمان ائمه هستند و منتظر فرج آل محمد مي باشند (كه هر وقت خدا مصلحت ديد آشكار شود) و بردبار و ثابت مي مانند، تمجيد نمودند و فرمودند: آنها رستگارند و چگونه اينان را تشبيه كرده به سنگرى كه بر شالوده‏ هاى خود پايدار باشد. پس اى خوانندگان، شما هم از آنها پيروى كنيد و تسليم فرمان آنها شويد و از شيوه آنها قدم بيرون ننهيد.» و نيز نعمانى در كتاب غيبت» از ابو بصير و او از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت مي كند كه فرمود: وظیفه شیعیان در طول غیبت همان وظایفی که در زمان حضور امام معصوم از جانب ائمه بیان شده است.»(16)

 

چند مورد از وظایفی که در زمان غیبت معصومین (علیهم السلام) برای شیعیان بیان کرده اند بدین شرح است:

  1. تقیه کردن

حسین بن خالد می گوید حضرت امام رضا (عليه السّلام) فرمود: کسى که ورع نداشته باشد دین ندارد و کسى که تقیّه نداشته باشد ایمان ندارد، گرامى ‏ترین شما نزد پروردگار کسى است که بیشتر به تقیّه عمل کند.

گفتند: اى فرزند رسول خدا، تا به کى؟ فرمود: تا وقت معلوم که روز خروج قائم ما اهل بیت است و کسى که تقیّه را پیش از خروج قائم ما ترک کند از ما نیست.

گفتند: اى فرزند رسول خدا، قائم شما اهل بیت کیست؟ فرمود: چهارمین از فرزندان من، فرزند سرور کنیزان، خداوند به واسطه وى زمین را از هر ستمى پاک گرداند و از هر ظلمى منزّه سازد و او کسى است که مردم در ولادتش شکّ کنند و او کسى است که پیش از خروجش غیبت کند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت وضع کند و هیچ کس به دیگرى ستم نکند و او کسى است که زمین براى او در پیچیده شود و سایه‏ اى براى او نباشد و او کسى است که از آسمان نداکننده‏ اى او را به نام ندا کند و به وى دعوت نماید به گونه‏ اى که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند، مى‏ گوید:الا إنّ حجّه اللَّه قد ظهر عند بیت اللَّه فاتّبعوه فإنّ الحقّ معه و فیه» و این همان قول خداى تعالى  در سوره مبارکه شعرا، آیه 4 است که فرموده است: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ.» (17)

 

  1. خواندن دعای غریق

عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (عليه السّلام) روایت می کند که فرمود: به زودى شبهه‏ اى به شما مى ‏رسد و در آن بى ‏نشانه هویدا و امام هدایت بمانید و کسى از آن شبهه نجات نمى ‏یابد مگر آنکه دعاى غریق را بخواند، گفتم: دعاى غریق چگونه است؟ فرمود: مى‏ گویى: یا اللَّه یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک» و من هم گفتم: یا اللَّه یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار ثبّت قلبی على دینک» امام فرمود: خداى تعالى مقلّب القلوب و الأبصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک»()

 

  1. مداومت به دعا

زراره بن اعین به نقل از حضرت امام صادق (عليه السّلام) که در باب اخبار زمان غیبت برایشان بیان فرمود به وی گفت: يا زراره، او منتظر است و او كسى است كه مردم در ولادتش شكّ مى‏كنند، برخى گويند او حمل است و هنوز متولّد نشده و برخى گويند غايب است و برخى گويند متولّد نشده است و برخى ديگر گويند دو سال قبل از وفات پدرش متولّد شده است، جز آنكه خداى تعالى دوست مى‏ دارد كه شيعيان را امتحان كند و در اين وقت است كه باطل ‏جويان شكّ كنند. زراره گويد: فداى شما شوم، اگر آن زمان را دريافتم چه عملى را انجام دهم؟ فرمود: اى زراره، اگر آن زمان را دريافتى به اين دعا مداومت كن: اللّهمّ‏عرّفني نفسك، فإنّك إن لم تعرّفني نفسك لم أعرف نبيّك، اللّهمّ عرّفني رسولك فإنّك إن لم تعرّفني رسولك لم أعرف حجّتك، اللّهم عرّفني حجّتك فإنّك إن لم تعرّفني حجّتك ضللت عن ديني‏.»(19)

 

  1.  انتظار فرج

  شيخ مفيد در مجالس» از عوف بن مالك روايت نموده كه گفت: روزى پيغمبر (ص) فرمود اى كاش من برادرانم را ملاقات مي كردم. ابو بكر و عمر گفتند: مگر ما برادران شما نيستيم كه به تو ايمان آورده و هم با تو مهاجرت نموديم؟ باز فرمود: يا ليتنى قد لقيت اخوانى‏» سپس فرمود: انتم اصحابى و لكن اخوانى الّذين يأتون من بعدكم يؤمنون بى و يحبّونى و ينصرونى و يصدّقونى و ما رأونى فيا ليتنى قد لقيت اخوانى»‏يعنى: اى كاش من برادران خود را مي ديدم، آنها هم گفتار خود را تكرار كردند. حضرت فرمود: شما اصحاب من هستيد  ولى برادران من كسانى مي باشند كه بعد از شما می آیند و به من ايمان مى‏آورند و مرا دوست دارند و يارى مي كنند و تصديق مي نمايند و مرا هم نديده‏اند اى كاش من برادران خود را مي ديدم‏.(20)

همچنین شیخ صدوق (ره) در کتاب خصال» در خبری که اعمش از حضرت امام صادق (علیه‎السلام) روایت نموده نقل می ‎کند که حضرت فرمود: دینِ امامان پرهیزکاری و عفت و صلاح، تا آنجا که فرمود: و انتظار فرج با صبر و بردباری است.(21)

  و شیخ الطائفه (ره) در کتاب امالی» از سعید بن مسلم و او از امام زین العابدین (علیه‎السلام) وی از پدرش و او نیز از امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) روایت نموده است که پیغمبر (صلی‏ اللَّه‏ علیه ‎وآله) فرمود: هر کس به اندکی از روزیِ خدا از خداوند راضی باشد، خدا هم به عمل قلیلی از وی خشنود است و انتظار فرج عبادت است.» مردی از آن حضرت پرسید: کدام عمل نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود: انتظار فرج. (22)

 

 

پانوشتها:

  1. كمال الدين و تمام النعمه ، ج‏2، ص 173
  2.  بحارالانوار،ج51،ص930 - اين حديث در غيبت نعمانى هم به سند ديگر آمده است.
  3.  إثبات الوصيه، ص507
  4. أصول الكافي ؛ ج‏2 ؛ ص468
  5. حسين بن حسن علوى گويد: مردى از نديمان روز حسنى و مرد ديگرى كه همراه او بود به او گفت: اينك او (يعنى حضرت صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف) اموال مردم را (به عنوان سهم امام عليه السلام) جمع مي كند و وكلائى دارد و وكلای آن حضرت را كه در اطراف پراكنده بودند؛ نام بردند. اين خبر به گوش عبيد اللَّه بن سليمان وزير رسيد، وزير همت گماشت كه وكلا را بگيرد، سلطان گفت: جستجو كنيد و نبينيد خود اين مرد كجاست، زيرا اين كار سختى است. عبيد اللَّه بن سليمان گفت: وكلا را مي گيريم. سليمان گفت: نه، بلكه اشخاصى را كه نمي شناسند به عنوان جاسوس با پول نزد آنها مي فرستيم، هر كس از آنها پولى قبول كرد، او را مي گيريم.

از حضرت نامه رسيد كه به همه وكلاء دستور داده شود: از هيچ كس چيزى نگيرند و از گرفتن سهم امام خوددارى نمايند و خود را به نادانى زنند، مردى ناشناس به عنوان جاسوسى نزد محمد بن احمد آمد و در خلوت به او گفت: مالى همراه دارم كه مي خواهم آن را برسانم، محمد گفت: اشتباه كردى، من از اين موضوع خبرى ندارم، او همواره مهربانى و حيله‏گرى مي كرد و محمد خود را به نادانى مي زد و نيز آنها جاسوسها را در اطراف منتشر كردند و وكلا از گرفتن خوددارى مي كردند به واسطه دستورى كه به آنها رسيده بود. از جانب ناحيه مقدسه و حضرت صاحب امان عليه السلام) نامه رسيد و از زيارت مقابر قريش (كاظمين عليهما السلام) و حائر (كربلاى معلى) نهى شد چون چند ماه گذشت وزير (يعنى ابو الفتح جعفر بن فرات) باقطائى را خواست و به او گفت: بنى فرات و برسيها را ملاقات كن و به آنها بگو، مبادا به زيارت مقابر قريش بروند، زيرا خليفه دستور داده است هر كه زيارت كند در كمينش باشند و او را بگيرند. (اصول کافی،ج 2، ص468 ـ467 )

  1.  تحف العقول، ص893
  2. کمال الدین وتمام النعمه، ج2، ص17
  3. بحارالانوار، ج51، ص851
  4. الغیبه للنعمانی، ص292
  5. بحارالانوار، ج51، ص880
  6. بحارالانوار، ج51، ص850
  7. بحارالانوار، ج51، ص665
  8.  الإحتجاج على أهل اللجاج ؛ج‏4 ؛ ص302/ بحار الأنوار؛ج51؛ص670
  9.  بحار الأنوار، ج51، ص 678
  10. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏4، ص 303
  11. الإيقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه، ص 17
  12. بحارالانوار، ج51، ص913
  13. کمال الدین وتمام النعمه، ج‏2، ص30
  14. کمال الدین وتمام النعمه، ج‏2، ص
  15. کمال الدین وتمام النعمه، ج‏2، ص61
  16. بحارالانوار، ج51، ص905
  17. بحارالانوار، ج51، ص892

 

منابع

- إثبات الوصيه، على بن حسين‏ مسعودى، ترجمه محمد جواد نجفى، تهران،‏ اسلاميه‏، 1362ش.

- الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، احمد ترجمه غفارى مازندرانى، تهران‏ مرتضوى‏، 1371ش.

- أصول الكافي، محمد بن يعقوب، كلينى، ترجمه كمره‏ اى، قم، چاپ: سوم، 1375 ش.

- الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعه، محمد بن حسن شيخ حر عاملى، ترجمه احمد جنتى، مصحح سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران‏، نويد، 1362ش.

- بحارالانوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، ‏مترجم علی دوانى، تهران، اسلاميه‏، ‏1362ش.

- تحف العقول، ابن شعبه حرانى حسن بن على،‏ ترجمه صادق حسن زاده، قم‏، انتشارات آل عليّ عليه السلام، 1382ش.

- كمال الدين و تمام النعمه، محمد بن على‏ ابن بابويه، ترجمه علی اکبر غفارى و پهلوان، تهران‏، اسلاميه، 1395ق.

- الغیبه للنعمانی، ابن ابی زینب، ترجمه علی اکبرغفاری، تهران، نشر صدوق، بی تا

 

نویسنده: الهه زارعین

 

 


درگذشت امام حسن عسکری (ع) در هشتم ربیع الاول، اتفاقی ناگهانی بود که همه دوستداران و شیعیان ایشان را در شهر سامرا شوکه کرد. حتی کسانی که در دروه خفقان شهر سامرا حب اهل بیت (ع) را در خود سرکوب کرده بودند، پس از شهادت حضرت حسن عسکری (ع) خود را به منزل ایشان رساندند.

 

با شهادت یازدهمین اختر امامت، در حالی که بیش از پنجاه بهار از عمر شریفشان سپری نشده بود،  امامت حجت الهی آغاز شد.

 

معتمد در ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری به واسطه یکی از نزدیکان خویش، امام حسن عسکری (ع) را با زهر مسموم کرد و امام در اثر آن، چند روز در بستر بیماری قرار گرفتند و در این ایام معتمد پیوسته پزشکان درباری را بر بالین امام می‌فرستاد تا مردم گمان کنند که حضرت از بیماری طبیعی رنج می‌برد. او می‌خواست از طرفی ضمن مداواى حضرت (ع) و کسب وجهه عمومى، از طریق مأمورانش اوضاع و شرایط را زیر نظر بگیرد و رفت و آمد‌ها را تحت کنترل در بیاورد تا آنها اگر صحنه مشکوکى در رابطه با جانشینى و امامت پس از امام حسن (ع) دیدند آن را گزارش کنند.

 

چگونگی شهادت امام حسن عسگری (ع)

 

امام عسکری پس از مدت کوتاهی به دلیل تشدید بیماری، در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند.

 

ایشان در بیست و هشت سالگى از دنیا رفتند و دوره‏ امامتشان فقط شش سال طول کشید. بنابر روایات تاریخی، تمام این مدت شش سال یا در حبس و یا اگر هم آزاد بودند، اجازه ملاقات با مردم را نداشتند. در واقع ایشان از نظر معاشرت آزادى نداشتند.

 

چگونگی شهادت امام حسن عسگری (ع)

 

مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از  اسماعیل بن علی معروف به ابوسهل نوبختی نوشته اند: در آن روزهائی که امام حسن عسکری (ع) در بستر بیماری قرار گرفته بود، که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد، به ملاقات و دیدار حضرت (ع) رفتم.

 

پس از آن که لحظه‌ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می‌نگریستم، ناگاه دیدم حضرت، خادم خود را (که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کردند و به او فرمودند:‌ ای عقید! مقداری آب به همراه داروی مصطکی بجوشان و بگذار سرد شود. همین که آب، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری (ع) آورد تا بیاشامند. موقعی که حضرت ظرف آب را با دست‌های مبارک خود گرفتند، لرزه و رعشه بر دست‌های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان‌های حضرت می‌خورد و نمی‌توانستند، بیاشامند. آب را روی زمین نهادند و به خادم خویش فرمودند:‌ ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می‌بینی که در حال سجده و عبادت است، بگو نزد من بیاید.

 

چگونگی شهادت امام حسن عسگری (ع)

 

خادمِ حضرت گفت وقتی داخل اتاقی که امام (ع) اشاره نمودند رفتم، کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است، بر او سلام کردم. آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می ‏فرمایند شما نزد ایشان بروید. در همین لحظه، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک (که بسیار زیبا با چهره همچون ماه نورانی و موی سر مجعد که ما بین دندانهایش گشاده بود)  نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود:‌ ای سید اهل‏ بیت، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‏ روم.

 

آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه فرمود: مرا آماده کنید که می‏خواهم نماز بخوانم، پس آن کودک حوله‌ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام (ع) انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری (ع) نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کردند و فرمودند: پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح. م. د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول‏ خدا (ص) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو هم نام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید» و در همان هنگام به شهادت رسیدند.

بر گرفته از این سایتhttps://www.yjc.ir


lرحلت پیامبر گرامی اسلام و شهادت امام حسن مجتبی و علی بن  موسی الرضا 

 

 

 

الحمد للَّه، وصلّى اللَّه على محمّد و آله الطاهرین. هر کس که در برابر  شخصیت ارجمند رسول اکرم حضرت محمّدصلى الله علیه وآله‏قرار گیرد، شخصیتى که خداوند  او را به عنوان پر افتخارترین انسان در پهنه‏هستى آفرید، به حیرت و شگفتى دچار  مى‏شود. شخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله در حقیقت تابلوى زیبا و ارزشمندى است که  بر آن‏تمام نشانه‏هاى ارزشهاى الهى و آیات کمال و جمال نقش بسته است وچشم ودل  بینندگان را به خود خیره مى‏سازد.

 

نام: محمد، احمد پدر و مادر: عبداللَّه - آمنه‏ شهرت: رسول اللَّه، خاتم  پیامبران‏ کنیه: ابوالقاسم‏ زمان ومحل تولد: سحرگاه روز جمعه 17 ربیع الاول 571  میلادى )چهل سال قبل از بعثت( در مکّه. دوران نبوت: 23 سال، از 40 سالگى تا  63سالگى، 13سال در مکّه، 10سال در مدینه، آغازنبوت، 27 ماه‏رجب. زمان و محل  رحلت: روز دوشنبه 28 ماه صفر سال 11 هجرى، در مدینه منوره در سن 63 سالگى رحلت  نمود. محل دفن: مرقد شریفش، کنار مسجد النبى در مدینه منوره مى‏باشد. دوران  عمر: در سه بخش: 1 - قبل از نبوت )چهل سال(. 2 - بعد از نبوت در مکه (13  سال(. 3 - بعد از هجرت از مکّه به مدینه، وتشکیل حکومت اسلامى )حدود ده  سال(.

 

 

 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

 

انه لا فقر اشد من الجهل ولا مال اعود من العقل و  لا وحده اوحش من العجب و لا مظاهره احسن من المشاوره و لاعقل  کالتدبیر و لا حسب کحسن الخلق و لا عباده کالتفکررسول خدا صلی الله علیه  وآله فرمودند :

 

هیچ فقری از نادانی بدتر نیست و هیچ مالی از عقل سودمندتر نیست و  هیچ تنهائی از خودپسندی وحشتناک تر نیست و هیچ مددکاری از م بهتر نیست و هیچ  عقلی چون عاقبت اندیشی نیست و هیچ حسب و نسبی چون خوشخوئی نیست و هیچ عبادتی همانند  فکر کردن نیست.

 

 

 

 

 

پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على(ع) با دختر گرامى  پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان

 

سال سوم هجرت در شهرمدینه دیده به جهان گشود

 

حسن بن على(ع)از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً  هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت

 

پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید

 

نام: حسن‏ پدر و مادر: على بن ابیطالب و فاطمه زهرا شهرت: مجتبى سبط اکبرکنیه:  ابو محمّد

 

زمان و محل تولّد: نیمه رمضان سال دوّم هجرت در مدینه‏ زمان و محل شهادت: 28  صفر سال

 

50 هجرى در سنّ حدود 47 سالگى به دستور معاویه، توسط جعده، در مدینه، مسموم و  به

 

شهادت رسید مرقد: قبرستان بقیع، واقع در مدینه‏ دوران زندگى: در سه بخش: 1 -  عصر پیامبرصلى الله علیه وآله )حدود 8 سال( 2 - ملازمت با پدر )حدود 37 سال( 3 -  عصر امامت )ده سال(.

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) :

وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأَنـَّکَ تَعیشُأَبَدًا،  وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنـَّکَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا أَرَدْتَعِزًّا بِلا عَشیرَة، وَ هَیْبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ  مَعْصِیَةِاللّهِ إِلى عِزِّ طاعَةِ اللّهِ  عَزَّوَجَلَّ.

براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگىمىکنى، و براى آخرتت به گونه ای  کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر  عزّتى بدونبستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى  خدا به طاعت و فرمانبرىخداوند عزّوجلَّ  درآى.

 

 

 

 

 

 

 

زندگى چهارده معصوم از عشق و معرفت و پندها و اندرزها تابان‏ودرخشان است، ولى  از

 

نور برخى از آنها بیشتر بهره‏مند مى‏شویم. امام‏رضاعلیه السلام یکى از  امامانى است که این فرصت را براى ما فراهم مى‏آورد تا بیشترفضایل حضرتش بهره‏مند  شویم. از آنجاکه ائمه‏علیهم السلام همگى در پیشگاه خداوندنورى واحد هستند،  بنابراین بابهره‏گیرى از مسیره امام رضا و شناخت آن درواقع درپى این مقصود هستیم که  سیره دیگر ائمه بزرگوار را که درود خدابرایشان باد، بشناسیم. نگارنده براین باور  است که دوران زندگى امام رضا آغاز مرحله نوین‏حیات تشیّع است، زیرا در این مرحله  افکار ودیدگاههاى شیعه از مرحله‏پنهانى به درآمد و آشکار شد. پس از این دوره بود  که شیعیان در برخى ازمناطق خاص، همواره به نام گروهى مخالف و مبارز مطرح مى‏شدند، و  در تمام‏شهرها وجود شیعیان علنى گردید. على بن موسى را بدین دلیل ملقب به  لقب"رضا" کردند که پیشتوانى بود که موافق و مخالف بدو خرسند و راضى بودند. اینک  ما به گفتار از زندگى و سیماى آن امام بزرگ تبرک مى‏جوییم و ازپرودگار مى‏خواهیم که  شناخت او و پیروانش را به ما روزى گرداند و ما را ازشفاعت آن امام و نیز شفاعت جدّش  محمد مصطفى‏صلى الله علیه وآله بهره‏مند سازد. نام: على‏ پدر و مادر: امام موسى  کاظم و نجمه‏ شهرت: رضا کنیه: ابو الحسن‏ زمان و محلّ تولّد: 11 ذیقعده سال 148  ه. ق در مدینه. زمان و محلّ شهادت: آخر صفر 203 ه. ق در سنّ 55 سالگى،  به‏وسیله مأمون، مسموم و در سناباد نوقان که امروز یکى از محلّه‏هاى مشهد است به  شهادت رسید مرقد شریف: مشهد مقدّس‏ دوران زندگى: در سه بخش: 1 - قبل از  امامت، بعد از امامت، 17 سال در مدینه - بعد از امامت، سه سال در خراسان، که  حسّاسترین دوره زندگى ى آن‏حضرت، بشمار مى‏آید. آن‏حضرت، تنها یک فرزند امام  جواد داشت که هنگام شهادت پدر، در سن هفت سالگى بود.

قالَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام):

 

إِنَّ الَّذى یَطْلُبُ مِنْ فَضْل یَکُفُّبِهِ عِیالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى  سَبیلِاللّهِ:

به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى  استتا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش  از مجاهد در راه خدا بیشتراست.

 

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى  النَّبِیِّ

یَاأَیُّهَاالَّذِینَآمَنُواصَلُّواعَلَیْهِوَسَلِّمُواتَسْلِیماً


 

شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد

 

 پس از واقعه‏ ی عاشورا، امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) با موقعیت شناسی دقیق و صحیح به تبیین اهداف قیام امام حسین(ع) پرداختند

زندگینامه امام سجاد(ع)

نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد می‌باشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار  پنجاه و  هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.

حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می‌رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می‌شود و چنانچه امام حسین علیه السلام اب الائمه» است. این زن نیز ام الائمه» است.

گرچه امام سجاد علیه السلام با اهل‌بیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر می‌نماییم.

 

ایمان امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح می‌گوید: یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.» 

حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گوید: بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»

اینگونه کلمات منتهای ایمان را می‌رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و می‌دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمی‌شد.»

 

علم امام سجاد علیه السلام

اگر امام علی علیه السلام می‌گوید: از من بپرسید هر چه می‌خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می‌دانم، حضرت سجاد نیز می‌گوید: اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.»  

 

تقوای امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه‌ای ظلم کنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمی‌کنم.» 

امام زین العابدین نیز می‌فرمود:

تعصی الاله و انت تظهر حبّههذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعتهان المحب لمن یحب مطیع

خداوند را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»

در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام می‌گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.

 

عبادت امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌کرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغ‌ها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد. 

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب می‌شود: کجا است زین العابدین؟» و می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می‌دهد و می‌آید.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که: پدرم را می‌دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»

 

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام

در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شب‌ها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان می‌برد، و آن بینوایان حتی نمی‌دانستند که چه کسی آنها را اداره می‌کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است. 

راوی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره می‌کرد. شب‌ها گاهی هزار رکعت نماز می‌خواند.»

از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌کرده است.

 

زهد امام سجاد علیه السلام

چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمس اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً. 

ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی‌کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده‌اید. آیا نشنیده‌اید که حضرت عیسی به حواریون می‌گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

 

شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام

شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می‌شود. 

امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.

 

ت امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.» 

امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

 

حلم امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: از کنار آدم بی‌خردی گذشتم که به من بد می‌گفت. از او صرف‌نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: از کنار کسی گذشتم که به من بد می‌گفت. به او گفتم که اگر راست می‌گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می‌گویی خدا تو را بیامرزد!» 

 

تواضع امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام با فقرا می‌نشست، با آنان غذا می‌خورد، از آنان دلجویی می‌کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می‌کرد و از آنان پذیرایی می‌نمود، و درباره آنان به دیگران سفارش می‌کرد. 

تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.

 

فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام

فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثال‌ها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده: 

دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»

امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه‌ای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه‌ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، ت اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل‌بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد. صحیفه‌ای که محققین اسم آن را اخت القرآن»، انجیل اهل‌بیت»، زبور آل محمد» نهاده‌اند. صحیفه‌ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می‌تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.

 

جهاد امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت. 

تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریه‌های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل ی تاریخ، این مطالب را نشان می‌دهد.

 

عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام

اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت می‌آوردند نیمی را می‌خورد و نیم دیگر را برای او می‌فرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد. 

آن فرماندار معزول می‌گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.

 

ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام

درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام. 

در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی‌دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می‌آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:

هذا الذی تعرف البطحاء و طاته و البیت یعرفه و الحل و الحرم
ما قال لاقط الا فی تشهدهلولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته  فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین و بغضهم کفر و قربهم منجی و مقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهمفی کل فرض و مختوم به الکلم

این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را می‌شناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده می‌کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می‌گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشم‌ها را فرو می‌بندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو می‌بندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمی‌گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسان‌ها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می‌شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل‌بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می‌شود باز اسم اهل‌بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.

 

زندگی امام سجاد علیه السلام

می‌دانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه می‌فرماید: صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم‌تر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبه‌ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل‌بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد. 

یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنی‌هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهل‌بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می‌گوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل‌بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.

بر گرفته از این سایت http://r-karbala.blogsky.com/1387/03/05/post-8


 

محرم ماه خون و ماه ایثار و شهادت

 

 

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائكَ عَلَیْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ  آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

 

 

کلمات قصار امام حسین (ع) :

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند . :: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ . :: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد. :: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نيز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید. :: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود. :: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست. :: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد . :: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

به این سایت مراجعه کنید

http://takiye


 

     

    بنا بر احتمالات تاریخ ولادت ایشان 20 ذی الحجه می باشد

    • میلاد امام کاظم علیه السلام

      میلاد امام کاظم علیه السلام

    میلاد امام کاظم علیه السلام (شایان ذکر است که با توجه به ضرورت حذف تاریخ ولادت امام موسی کاظم از تاریخ هفتم صفر، بنا بر احتمالات تاریخ ولادت ایشان 20 ذی الحجه می باشد)

    در سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع)، از نوادگان گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) قرار داریم. شخصیت بزرگواری که درباره  فضائل و مناقب اش در منابع شیعه و سنی سخنان بسیاری نقل شده است. از آن جمله این شخصیت ها إبن طلحه، عالم بزرگ اهل تسنن است که چنین می گوید: "او امامی بزرگ قدر، عظیم الشأن، بسیار متهجّد، اهل جدیت در کوشش، کسی که کرامات او آشکار و به عبادت مشهور، و به طاعت مواظب بود. شبها را در حال سجود و قیام سپری می کرد و روزها را با صدقه وروزه می گذرانید و به خاطر شدت حلم و گذشتی که نسبت به جسارت کنندگان به خود داشت، کاظم خوانده می شد. کسی را که به او بدی می کرد، با نیکی و احسان پاداش می داد. با جنایت کننده نسبت به خویش، با عفو و بخشش مقابله می کرد. و به خاطر کثرت عباداتش عبد صالح نام گرفت، و در عراق به باب الحوائج إلی الله مشهور است. چرا که کسانی که بوسیله او به خدای توانا متوسل می شوند ، از توسل خویش نتیجه می گیرند . کراماتش عقلها را حیران می کند. . "

     

    در سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع ) ضمن عرض تبریک به شما دوستان شنونده ، این روز فرخنده را گرامی می داریم . قبل از هر سخن، به این حدیث گهربار از پیامبر اکرم(ص) اشاره می کنیم که فرمود: "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا و إنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من دو چیز گران‌بها در میان شما باقی می‏گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. تا زمانی که به این دو تمسک بجویید، گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمی‏شوند تا در نزد حوض بر من وارد شوند."

    ما نیز در چنین روزی دست تمنای خویش را به ساحت امام کاظم (ع ) دراز می کنیم، که تمسک جستن به قرآن و خاندان پیامبر(ص)، مانع گمراهی و انحراف است. البته معنای تمسک جستن به آنها، دوست داشتن آنها و احترام گذاشتن به آنها و یا مقدس شمردن آنها نیست. تمسک این نیست که قرآن را بر سر دست بگذاریم و آن را ببوسیم و سپس در گوشه ای از اتاقمان قرار دهیم، و یا عکس امام را بر دیوار خانه خود نصب کنیم، بلکه تمسک جستن، یعنی پیروی و عمل کردن به دستورات قرآن، و بررسی سیره و روش زندگی پیشوایان و الگو قرار دادن زندگی آنان است.

                                         صلوات خاصه حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) 

     

    امام موسی کاظم (ع)، در نیمه ماه ذی الحجه در سال 128 قمری در روستای اَبواء» ، میان مکه و مدینه، متولّد گردید. آن حضرت در سن 20 سالگی ، پس از شهادت پدرش امام صادق (ع) ، مسئولیت هدایت امت اسلامی را بر دوش گرفت. امام در طول 35 سال امامت خویش (سالهای  148 تا 3 ه ق ) به اشکال مختلف ، نظام ایده آل ی و اجتماعی اسلام را برای مردم تبیین می کرد. ایشان با جمع روایات و احادیث و احکام  به احیای سنن پیامبر اکرم(ص) و پدران گرامی خود می پرداخت، و آنچه را که در پدرش، امام صادق (ع)، نظم و استحکام یافته بود را حفظ و تقویت می کرد و در راه انجام وظایف الهی تا آنجا کوشید که جان خود را فدای آن ساخت.

     گوینده دوم:

    دوران زندگی امام کاظم (ع) ، مقارن با حکومت چند تن از خلفای بنی عباس بود. در دورانی که استبداد و ستمگری حاکمان عباسی ، به اوج خود رسیده بود. دوران زندگی امام کاظم (ع) ، مقارن با حکومت چند تن از خلفای بنی عباس بود. در دورانی که استبداد و ستمگری حاکمان عباسی ، به اوج خود رسیده بود. امام کاظم (ع) در برابر ظلم و ستم هایی که از سوی خلفای عباسی صورت می گرفت؛ ساکت نمی نشست، بلکه از راههای گوناگون با حکومت آنان مخالفت کرد. همین امر موجب شد که بیشتر دوران زندگی امام کاظم (ع) از مردم به دور باشد؛ در تبعید و یا در زندان! ‏ علت این امر هم ثبات و استقرار حکومت عباسیان بود. در حالی که تا پیش از آن، در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع)؛ حکومت عباسی لرزان و ناپایدار بود و نمی‏توانستند امامان را تحت نظر بگیرند، یا مشکل حادّی برای آنها به وجود بیاورند. اما در زمان امام کاظم (ع) حکومت آنان ثبات یافت و گسترش پیدا کرد و توانستند بر مردم بطور کامل مسلط شوند و امام را نیز مورد ستم قرار دهند. البته این ظلم و ستم‏ های بی شماری که بر امام می رفت، مانع هدایت گری ایشان نمی‏ شد. امام کاظم (ع) در فرصتهای مناسب گفتارهای بیدارگرانه خود را به گوش حُکام ظالم می رساند. در یکی از نامه های هشداردهنده امام که از زندان به کاخ هارون ارسال نموده ، چنین آمده است: "هر روز که از این روزهای سخت بر من می گذرد، یکی از روزهای خوشی تو هم سپری می شود، تا روزی برسد که من و تو در یک جا به هم برسیم. آنجا که اهل باطل به زیانکاری خود واقف خواهند شد."  

     

    هارون الرشید، از خلفای ستمگر و متکبر بنی عباس بود، که بر قلمرو وسیعی حکومت می کرد و با ظلم بی حدی که بر مردم می کرد، سعی می کرد خود را حاکمی مقتدر نشان می داد. او رو به خورشید می کرد و می گفت: خورشید، هرجا می‌‌خواهی بتابی، بتاب. که همه ملک و سرای من است"! اما واقعیت این بود که او جایی در دل مردم نداشت، و تنها بر اجسام حکومت می کرد. در روایت آمده است که "روزی امام کاظم (ع) در کنار خانه خدا نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بیعت می‏ کنند؟ امام در پاسخ او به آرامی سری تکان داد و فرمود: من امام دل‏ها و تو امام بدن‏ها هستی. " 

    نام امام کاظم (ع) بر دیوار مسجد النبی

    امام کاظم (ع) از محبوبیت بسیاری دربین اقشار مختلف مردم برخوردار بود. او که از نسل پیامبر (ص) بود و  گنجینه عظیم علم و معرفت را با خود حمل می کرد، به رهبری و هدایت مردم می پرداخت . دایره نفوذ امام کاظم (ع) چنان گسترده بود که حتی گاه برخی از درباریان هارون نیز مخفیانه به خدمت آن حضرت می رسیدند و وجوهات شرعی و کمکهای مالی خود را دراختیار ایشان قرار می دادند. امام نیز این منابع مالی را درمیان مردم بویژه نیازمندان و محرومان تقسیم می کرد .

     

    امام کاظم (ع) به عنوان امام و راهنمای واقعی مردم به ارشاد و هدایت آنها می پرداخت و معارف اصیل و زلال اسلام را به مشتاقان معرفی می کرد. امام کاظم (ع) هرگونه همکاری با حکومت ستمگر را تحریم می کرد، چراکه این همکاری، موجب تقویت بنیان های ظلم و ستم می شد. درعین حال، مواردی استثنایی نیز وجود داشت که امام با حضور یاران خاص خویش در مناصب حکومتی مخالفت نمی کرد . به عنوان مثال "علی بن یقطین" با موافقت امام کاظم (ع) ، وزیر "هارون الرشید" شد، تا از این طریق ، جان و مال پیروان اهل بیت پیامبر را حفظ نماید. امام(ع)  به او می فرمود: " خداوند در میان جمع ستمگران نیز اولیایی دارد که به وسیله آنان از بندگان نیک خود حمایت می کند. شاید خداوند به وسیله تو، آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش رفع کند." علی بن یقطین نیز در حمایت از مردم محروم طرفدار اهل بیت پیامبر (ص) اقدامات متعددی را انجام می داد . یکی از آنها این بود که او با توجه به نفوذش در دربار عباسیان ، با اجازه امام کاظم (ع) هر ساله عده ای از محرومان را به حج می فرستاد و به این بهانه ، به آنها کمک مالی می کرد. همچنین در مواردی مالیاتهایی را که از طرف حکومت از افراد ضعیف و ناتوان گرفته می شد ، به صورت پنهانی به آنان باز می گرداند . 

    امام را کاظم» لقب دادند، چرا که او همواره بر خشم و غضب خویش غلبه می نمود. سیره امام کاظم(ع) نشان می دهد آنجا که بحث دفاع از دین مطرح است امام تا مرز شهادت پیش می رود و ذره ای تساهل و سازش نمی کند. اما آنچه به عنوان کنترل بر خشم و مدارا در زندگی امام کاظم (ع) وجود داشته و ایشان را به "کاظم" یعنی فرو برنده خشم مشهور ساخت، مربوط به زندگی شخصی و گذشت و ایثار آن حضرت نسبت به مردم است. بزرگواری ، اخلاق پسندیده و رفتار پرجاذبه امام کاظم (ع)‌ به گونه ای بود که حتی ماموران زندان نیز با آنکه افرادی بی رحم و خشن بودند ، تحت تاثیر قرار می گرفتند . یکی از زندانبان بصره به مسئولین خود چنین گزارش داده که:  "بسیار کوشیدم تا موسی کاظم را از هر جهت زیر نظر بگیرم . تا جائیکه مخفیانه به دعاهای او گوش می دادم . اما او دربرابر سختیها و شدائد زندان،  شکیبایی می کرد و تنها از خداوند ، رحمت و مغفرت می طلبید."

    با عرض تبریک مجدد سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع) با سخنی از آن حضرت گفتار خود را به پایان می بریم ایشان فرمود :" در دین خدا ، آگاهی و شناخت پیدا کنید ، زیرا فهمیدن احکام و دستورات الهی ، کلید بصیرت و موجب تکمیل عبادت و سبب دستیابی به مقامات و مراتب بلند دینی و دنیایی است


     

     

    اشعاری در مدح و ولادت امام هادی(ع)

    دهمین مسند نشین

    کیستم من شاهکار ملک ذات کبریایم دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم

    گوهرى ارزنده از گنجینه ‏ى جود جوادم نهمین فرزند دلبند على مرتضایم

    مصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم هشتمین پرورده‏ ى ایمان و صبر مجتبایم

    پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم

    دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم

    در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم پنجمین گنجینه‏ ى اسرار کل ماسوایم

    صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم چارمین استاد دانشگاه تکوین ولایم

    وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم

    محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم دومین گل از گلستان على موسى الرضایم

    در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم

    در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم

    من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم زانکه همنام على معنىِ، هاى هل ایاتم

    آیه‏ ى تطهیر را مصداق و از امر الهى آیه‏ اى از شاخصار نصِ نون انمایم

    غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم

    مژده اى دل که دلربا آمد

    بر گرفته از این سایت

    http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamHadi/Veladat/88/Shear.aspx

     


    تبلیغات

    محل تبلیغات شما

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها

    نصب دستگاه تصفیه آب در یزد اینجا جای است برای نوشتن.. فاتح سوسنگرد به یاد حاج غلامحسین بسطامی خبر شروینه وکلاشی